اسرار ازل را نـه تـو دانـی ونـه مـن وین حرف معما نه تو خوانی و نه من هست از پس پـرده گفتـگوی من و تو چون پرده برافتد نه تو مانی و نه من *** هر چند که رنگ وروی زیباست مرا چون لاله رخ و چو سرو بالاست مرا معلـوم نشد که در طرب خانـه خاک نـقـاش ازل بـهـر چـه آراسـت مـرا *** از منزل کفر تا به دین یک نفس است وز عالم شک تـا یـقیـن یک نفس است این یک نفس عزیـز را خوش می دار کز حاصل عمر ما همین یک نفس است *** ای کـاش کـه جـای آرمـیـدن بـودی یــا ایـن ره دور را رسیـــدن بودی کاش از پی صد هزار سال از دل خاک چـون ســــبزه امید بر دمیدن بودی *** اجـرام کـه ســـاکـنان این ایـوانند اسـبـاب تـــردد خـردمنـــــدانــند
هان تا سررشته خرد گم نکنی کــانان که مـــــدبرند ســرگردانند آسمون دلم هر روز گرفته تر میشه زندگیم داره بی رنگ میشه عمرم طولانی شده اما واسم شیرینی نداره دیگه توی وجودم روحی حس نمیکنم،بی روح بی روحم دیگه نفسام به سختی در نمیاد دیگه قلبم واسه کسی تند تند نمیزنه دیگه خنده رو لبام نیست دیگه نگاهی نیست که به روم بچرخه دستی که رو صورتم غلط بخوره نفسی نیست که رو صورتم موج بندازه دیگه کسی نیست واسش اخم کنم و واسم ناز بریزه دیگه تنهایی واسم داره آفت میشه داره زندگی واسم عادت میشه نیست که دیگه واسش بمیرم نیست گرمی دستاش،که به دستام بگیرم زندگی گردون چرخش، نمیچرخه دیگه نیست سر بزاره رو زانوهام واسم بحرفه عشقی که میگن مگه اینه؟ مثل پا گذاشتن روی مینه! دیگه حرفی ندارم بسه این همه زاری دیگه هرگز نمیخوام بمونم توی این خفت و خواری هنوزم دوست دارم توی گوشام پر از صدای زمزمه های دوستت دارم بپیچه دوست دارم وقتی دستمو بلند میکنم واسه آسمون یکی باشه که هنوز دستمو بگیره دلم میخواد هنوزم مثل قدیما توی دل کوچیکم کلی خاطره های خوب داشته باشم میخوام وقتی خوابم میاد سرم رو شونه کسی فرود بیاد که همه دنیای من باشه میخوام لذت رویاهای خوابای بچگیهامو واسه خودم زنده کنم دوست دارم عین روزای بچگیم وقتی از چیزی دلم میگیره زودی بزنم زیر گریه دوست دارم دستی باشه که گریه هامو از روی گونه هام کنار بزنه میخوام خودمو توی وجودی حس کنم که از جنس خودم باشه خیلی چیزا میخوام................ میخوام جای پرنده ها باشم پر بزنم وسط باغ همسایه تا خوردن زردآلو های شیرین باغ واسم عقده نشه میخوام ابر باشم واسه همه ببارم دوست دارم درخت باشم تا واسه تو که گرما طاقتت رو گرفته یه سایه امن باشم دوست دارم آب باشم تا وقتی جرعه جرعه آب میخوری به لبات بوسه بزنم دوست دارم جای گلهای بهاری باشم که وقتی داری روی گلها غلط میزنی حس در آغوش کشیدنت تا بهار بعدی توی وجودم بمونه میخوام همه جا حست بکنم................................................................................................
قالب وبلاگ : قالب وبلاگ |